11 کمیک بوک دی سی که دوست داریم سریال آن ها ساخته گردد
به گزارش وبلاگ معین، در این مقاله با 11 کمیک بوک دی سی آشنا می شوید که برای ساختن سریال های تلویزیونی عالی هستند و به نظر می رسد اگر آن ها را برای اقتباس دستمایه قرار دهند، آثار پرتماشاگری فراوری خواهد شد.

اقتباس های سینمایی از کمیک های دی سی نتایج خیلی خوبی نگرفته اند و با فراز و نشیب های زیادی روبرو شده اند، ولی ماجرای سریال هایشان کاملا جداست. هر چقدر که در سینما نتوانستند به پیروزیت عظیم مارول دست پیدا نمایند و جهانی منسجم و مجذوب کننده بسازند، در قاب کوچک تلویزیون به خوبی عمل کردند و تعدادی از برترین سریال های ابرقهرمانی را ساختند. جهانی که دی سی برای سریال های تلویزیونی خود خلق نموده گسترده و هیجان انگیز و تماشایی است. از سریال هایی مثل کمان دار (Arrow) و فلش (Flash) و آذرخش سیاه (Black Lightning) گرفته تا استارگرل (Stargirl) و سوپرمن و لوییس (Superman & Lois)، جهان تلویزیونی دی سی پر است از داستان های متنوع و گوناگون که طرفداران آثار ابرقهرمانی را سرگرم می نمایند. دی سی برخلاف مارول که روی انسجام و توالی تک تک فیلم و سریال هایش حساس است، آزادی عمل بیشتری در اختیار سازندگان گذاشته تا با دستی بازتر داستان هایشان را روایت نمایند و نگران ارتباط با جهان سینمایی و روایت غالب تمام قصه ها نباشند.
هنوز داستان های ناگفته زیادی در کمیک های دی سی وجود دارند، کمیک هایی مجذوب کننده و خواندنی/تماشایی که تا به امروز سریالی از آن ها ساخته نشده. با وجود شبکه هایی مثل CW و HBO MAX که خودشان را وقف ساخت و پخش سریال ها و محصولات دی سی نموده اند، می توان انتظار داشت که طی سال های آینده شاهد سریال های بیشتری باشیم که از کمیک های کمتر دیده شده استفاده نمایند.
شاید نتوانیم دقیقا پیش بینی کنیم که آینده سریال های دی سی چگونه رقم خواهد خورد، ولی حداقل می توانیم بگوییم دوست داریم چه چیزهایی ببینیم.
1. آخرت (Kingdom Come)
آخرت مجموعه کمیکی است که مارک وید و الکس راس سال 1996 منتشر کردند و ایده اش شباهت زیادی به سریال پسرها (The Boys) محصول آمازون دارد، منتهی اینجا با ابرقهرمان های معروفی سروکار داریم که همگی از بچگی می شناسند. داستان در آینده ای نزدیک از جهان دی سی می گذرد و در آن می بینیم که نسلی تازه از ابر انسان ها بر همه جا مسلط شده اند. نسلی که اهمیتی به وجدان و اخلاق نمی دهند و با بی رحمی تمام عمل می نمایند. سوپرمن که بعد از مرگ لوییس لین بازنشسته شده، در انزوا زندگی می نماید و معتقد است در این زمانه تازه، مردم برای قهرمان های سنتی مثل او ارزش و صندلی زیادی قائل نیستند.
بعد از اینکه نبردی بین ابر انسان ها منجر به فاجعه ای هسته ای در آمریکا می گردد، سوپرمن از بازنشستگی در می آید و لیگ عدالت را بار دیگر گرد هم می آورد، به این امید که بتوانند نظم و آسایش را حاکم نمایند. اما همه از بازگشت لیگ عدالت استقبال نمی نمایند. بتمن گروهی دیگر از قهرمان ها را کنار هم می آورد تا مقابل اقدامات افراطی لیگ عدالت بایستند. از سویی دیگر، لکس لوثر شزم را شست وشوی مغزی داده و از او به نام سلاحی علیه سوپرمن استفاده می نماید. دولت آمریکا هم که از رفتارهای فراقانونی ابرقهرمان ها به ستوه آمده، تصمیم می گیرد برای جلوگیری از آن ها اقداماتی کند. تمام این ماجراها سمت نقطه اوج هیجان انگیزی حرکت می نمایند که زمین را به معنای واقعی کلمه به لرزه در می آورد.
اگر سریال آخرت ساخته گردد، تلفیقی فوق العاده خواهد بود از یک اکشن ابرقهرمانی و داستانی آخرالزمانی. چون ماجراها در آینده می گذرد، مخاطبان به راحتی با چهره های تازه که قرار است نقش قهرمان های محبوبشان را بازی نمایند کنار خواهند آمد. تصور کنید بازیگری میانسال نقش یک سوپرمن بازنشسته را بازی کند که به خودش شک دارد و از روزهای اوجش فاصله گرفته. سریال اقتباس شده از این کمیک با وجود درام پرتنش، صحنه های اکشن و شخصیت های افسانه ای حتما پیروز و پربیننده خواهد شد.
2. ضدحال محض (Major Bummer)
ضدحال محض یکی دیگر از کمیک های اواخر دهه 90 میلادی دی سی است، ولی کمتر معروف شده و به ندرت کسی آن را یادش هست. این کمیک که به قلم جان آرکودی نوشته شده و طراح تصاویرش داگ مانکی است، داستانی واقعا بامزه دارد. لو مارتین پسری 19 ساله و به شکل حیرت انگیزی تنبل است که سوژه آدم فضایی ها می گردد و رویش آزمایشاتی ترتیب می دهند. اما مشکل اینجاست که در آزمایش هایشان خرابکاری می نمایند و در نتیجه آن لو قدرت و هوشی مافوق تصور پیدا می نماید و بدنش مثل هالک تنومند و حجیم می گردد. این ماجرا همان طور که بارها دیده ایم می توانست خاستگاه و داستان شکل گیری یک ابرقهرمان باشد، ولی مشکل اینجاست که لو هیچ علاقه ای به ابرقهرمان شدن ندارد و ترجیح می دهد صبح تا شب جلو تلویزیون لم دهد و بازی کامپیوتری کند و هله هوله بخورد ، ولی قدرت های عجیبش مدام سد راهش می گردد.
ساخت اقتباس از کمیک ضدحال محض کمی ظرافت و دقت بیشتری می خواهد . اول اینکه باید بازیگری را برایش انتخاب نمایند که نقش را به قدر کافی مجذوب کننده و دوست داشتنی در بیاورد. دوم حس و حال دهه نودی قصه است که یا باید حفظش نمایند یا با کمترین خدشه به روزرسانیش نمایند و آن را به زمان حال بیاورند و مولفه های متفاوتش را با دوره و زمانه الان وفق دهند. البته جوان های 19 ساله امروزی هم مثل لو مارتین هستند و احتمالا به جای تلویزیون، خودشان را با ساختن ویدیو در تیک تاک سرگرم می نمایند. در هر صورت سریال این کمیک با حضور یک نویسنده خوب کمدی نویس که شوخی ها را بشناسد، اثری مجذوب کننده و تماشایی خواهد شد.
3 . سوپرمن قرمز/سوپرمن آبی (Superman Red/Superman Blue)
وقتی یک سوپرمن انقدر مؤثر و نیرومند است و بانی خیر، حتما وقتی دوتا سوپرمن داشته باشیم همه چیز دوبرابر بهتر خواهد شد نه؟
سوپرمن در مقطعی از کمیک ها، متوجه می شد که به دو نفر تبدیل شده. صحبت سر کلون و نسخه شبیه سازی از او نبود، صرفا متوجه می شدیم به ناگاه دو سوپرمن وجود دارند که اساسا یک نفر هستند. طبیعتا این اتفاق باعث شد تا اثرگذاری این ابرقهرمان دوچندان گردد، ولی مشکلاتی هم به همراه داشت و زندگی او (یا آن دو) را دچار پیچیدگی ها و مشکلاتی می کرد.
از این داستان دو نسخه وجود دارد، یکی سال 1963 منتشر شد و یکی 1998. اولی یکی از داستان های غیررسمی کمیک ها بود و ارتباطی با روایت اصلی نداشت. دومی اما بخش پایانی مجموعه کمیک سوپرمن الکتریکی (Electric Superman) به حساب می آمد، مجموعه ای که طی آن ابرقهرمان ها قدرت های کاملا تازهی به دست می آوردند و اواخر دهه 90 منتشر شد.
برای ساخت یک سریال اقتباسی می توانند از هر دوی این نسخه ها استفاده نمایند. مثلا یک سری اقدامات سوپرمن نسخه 1963 که طی آن کوشش می نماید (و تا حدودی پیروز می گردد) آرمان شهر جهانی دلخواهش را بسازد و به اهداف بلندمدتش برسد، پتانسیل خوبی برای بازتعریف در جهانی مدرن دارد. در هر صورت احتمالا باید آن را به شکل یک مینی سریال بسازند، ولی یک مینی سریال واقعا جالب و مجذوب کننده خواهد بود.
4. مرگ سوپرمن (The Death of Superman)
اگر کسی میخواهد یکی از داستان های دهه نودی سوپرمن را منبع اقتباس سریالش قرار دهد، چه بهتر که سراغ مشهورترین کمیکش برود؛ داستان مرگ سوپرمن. البته می توانند یک نسخه از این داستان را در سریال سوپرمن و لوییس پیاده نمایند. اگرچه مرگ سوپرمن در حالی که دو بچه دارد تلخ تر و غم انگیزتر خواهد بود. از طرفی هم می توانند آن را به شکل یک مینی سریال مستقل بسازند و به جایی هم بر نمی خورد. چون همه می دانیم که دی سی مثل مارول نیست و اصراری روی هم بستگی تمامی آثارش ندارد. نکته مهم اینجاست که این ماجرایی دراماتیک و تأثیرگذار در جهانی سوپرمن است و به هر شکلی که روایتش نمایند مجذوب کننده خواهد بود. سوپرمن در این کمیک با تهدیدی عظیم روبه رو می گردد که قدرت های او را به چالش می کشد، چالشی که تا پیش از این سابقه نداشته . سوپرمن متوجه می گردد که تنها راه شکست دادن دومزدی، فدا کردن خودش است.
داستان همین جا تمام نمی گردد. جالب ترین بخش این ماجرا وقتی است که دوستان، خانواده و متحدین سوپرمن به مرگ او واکنش نشان می دهند و سعی می نمایند جهانیی بدون او را مدیریت نمایند. در کل قصه شاد و امیدوارنماینده ای نیست، ولی سریال دراماتیک و تأثیرگذاری از آن در می آید.
5. سلطه سوپرمن ها (Reign of the Supermen)
اگر سریال مرگ سوپرمن ساخته گردد، به احتمال زیاد سراغ اتفاقاتی که بعد از مرگ نابهنگام او رخ داد هم خواهند رفت. ماه ها بعد از کشته شدن سوپرمن، ناگهان چهار سوپرمن تازه ظاهر می شوند که هر کدام بخشی از ویژگی های این ابرقهرمان را در خودش دارد، ولی هیچ وقت به طور کامل مثل او نمی گردد. یکی از آن ها سوپرمنی بی احساس است که هیچ رحم و شفقتی نسبت به خلافکاران نشان نمی دهد، یکی دیگر کلون (نسخه شبیه سازی شده) نوجوان سوپرمن است که کاپشن چرم می پوشد، دیگری سوپرمنی سایبورگی و فراموش کار است، و آخری هم جان هنری آیرونز مردی عادی با لباس زره ای است که ادعایی ندارد سوپرمن واقعی باشد ولی می خواهد میراث او را زنده نگه دارد.
طبیعی است که همه این سوپرمن ها قهرمان و آدم خوب نیستند، و هیچ کدام هم سوپرمن واقعی نیست. وقتی سوپرمن اصلی دوباره زنده می گردد، نبردی مهیب بین پنج سوپرمن در می گیرد که ابعادی کیهانی دارد و در این میان گریلن لنترن هم به مبارزه می پیوندد. سلطه سوپرمن ها با وجود خط داستانی پیچیده و تعداد شخصیت ها (همین 5 سوپرمن خودش برای یک سریال کافی است) پتانسیل تبدیل شدن به یک سریال محشر و تماشایی را دارد. مثلا فکر کنید هر کدام از این سوپرمن ها را طی چند قسمت بشناسیم و بعد داستان همه به یکدیگر پیوند بخورد.
6. بتمن: سقوط شوالیه (Batman: Knightfall)
داستان وقتی که بین کمر بتمن را شکست. احتمالا از خودتان می پرسید این داستان را در شوالیه تاریکی برمی خیزد (The Dark Knight Rises) ندیده بودیم؟ پاسخش این است که تا حدودی. مجموعه کمیکی که داستان مقابله بتمن و بین را روایت می کرد و دهه 90 میلادی منتشر شد داستان کاملا متفاوتی با فیلم نولان داشت. مجموعه کمیکی که کلی قصه و ماجرا دارد و به راحتی می توان از آن یک سریال 10 قسمتی در آورد. بین در این کمیک ها در پی نابودی گاتهام نیست، می خواهد بتمن را نابود کند. بین در ابتدا مستقیم سراغ بتمن نمی رود و طی چند مرحله پروژه نابودی او را کلید می زند. در کمیک شماره 491 بتمن، بین تمام دشمنان بتمن را از زندان فراری می دهد و شوالیه تاریکی عملا مجبور می گردد یکی پس از دیگری با تمام کسانی که شکستشان داده بود، دوباره مبارزه کند. همین موقعیت سخت و طاقت فرساست که بتمن را به زانو در می آورد و بین با سو استفاده از شرایط او، در کمیک شماره 497 کمرش را می شکند.
در همین مقطع است که شخصیتی به نام عزرائیل جای بتمن را می گیرد تا بروس وین فرصت داشته باشد حالش خوب گردد و جراحاتش بهبود یابد. عزرائیل اما به شیوه های خشن تری اعتقاد دارد و اقدامات افراطی او باعث می گردد تا بتمن بعد از بهبودی، سراغش برود و جلوی او را بگیرد. از این بخش داستان تا به حال اقتباسی ندیده ایم و پتانسیل تبدیل شدن به یک فصل سریال را دارد.
7. تمیسکیرا (Themyscira)
دی سی سابقه دور و درازی در ساختن سریال هایی درباره گذشته قهرمان هایش دارد. سریال هایی که کودکی ها و نوجوانی های قهرمان های معروف را نشانمان می دهد ولی به زمان اصلی قهرمان شدن او نمی رسد (حداقل یعنی با فرم عظیمسالش که می شناسیم). آن اوایل مثلا نامال ویل (Smallville) را داشتیم که داستان یک کلارک کرک نوجوان و شهری که درش عظیم شد را روایت می کرد. بعد این اواخر سریال گاتهام (Gotham) ساخته شد که عملا همان رویکرد نامال ویل را این بار برای بتمن استفاده می کرد و نوجوانی های بروس وین را می دیدیم. حالا هم سریال کریپتون (Krypton) را داریم که ماجراهای سیاره زادگاه سوپرمن را روایت می نماید، آن هم قبل از به جهان آمدنش. سؤال اینجاست که چرا تا الان سراغ گذشته و بچگی های زن شگفت انگیز (Wonder Woman) نرفته اند؟ هر چه نباشد او از جزیره ای باستانی می آید که منزل گاه زنان جنگجوی آمازون است و قطعا در آن جا ماجراهای هیجان انگیز و مجذوب کننده زیادی برای روایت وجود دارد.
اگر سریالی با اقتباس از کمیک های تمیسکیرا ساخته گردد می توانند از بین شخصیت های آمازونی انتخاب نمایند و ماجرایشان را بگویند. مثلا می گردد داستان را روی ملکه هیپولیتا و مشاور و دست راستش فیلیپوس متمرکز کرد، یا داستان تعدادی از آمازونی های سابق بر این ناشناس را روایت کرد که ماجراجویی های خودشان را دارند. حتی می توان داستان هایی از مأموریت های آمازونی ها در خارج از جزیره روایت کرد و آن ها را ببینیم که به شکل مأمور مخفی به جاهای دیگر می فرایند، چون می خواهن جزیره اشان مخفی و پنهان باقی بماند. اقتباس از این کمیک ها فرصت و بستری فراهم می نماید تا داستان های ماجراجویانه ای با موضوع قهرمان های زن بسازند، چیزی که این روزها حسابی روی بورس است و طرفدار دارد. بعلاوه با تکیه بر ارتباط های شخصیت های داستان با دایانا و زن شگفت انگیز، می توانند تماشاچیان بالقوه را سمت سریال بکشانند.
8. گروهان گرین لنترن (Green Lantern Corps)
همه سریال های پلیسی دوست دارند، حتی کسانی که از پلیس ها خوششان نمی آید. سریال گروهان گرین لنترن شبیه یک سریال پلیسی علمی تخیلی خواهد بود که داستانش در فضا می گذرد. هر هفته گرین لنتر ن ها برای حل یک پفراینده جنایی به جاهای ناشناخته کهکشان سفر می نمایند و ماجراهای عجیب و هیجان انگیزی از سر می گذرانند. اگر این سریال ساخته گردد و جلوه های ویژه خوبی هم داشته باشد، چیزی را خواهیم دید که شبیه اش را تا به حال ندیده ایم. البته داستان روی گرین لنترن معروف زمین یعنی هال جوردن مانور نخواهد داد، ولی احتمالا جان استوارت، گای گاردنر یا کایل رینر را خواهیم دید، بسته به اینکه کدام یک از این ها در فیلم های آینده دی سی نقش اساسی ایفا نمایند. داستان این مجموعه در جایی شبیه کلانتری فضایی می گذرد که در آن گروهی از لنترن ها شامل انسان و موجودات فضایی، هر بار مسؤول پفراینده ای جنایی می شوند و یک خط داستانی اصلی هم در زمینه این ماجراها جریان خواهد داشت.
کمیک های گرین لنترن شخصیت های گوناگون و متنوع زیادی به مخاطبانش معرفی می نماید. در کنار گرین لنترن های انسانی متعدد، موجودات غریب و جالبی مثل کیلووگ که هوشش همه را شگفت زده نموده، کهنه سربازی به نام تومار-ری، آرکیس چاماک که شبیه گرگینه هاست، آریسیای جوان و ساده لوح، بودیکا که زنی جنگجو و پرشور است هم حضور دارند که همگی به مجذوب کنندهیت ماجراها یاری نموده اند. حالا اگر روزی خواستند سریالش را بسازند دستشان باز است که چه شخصیت هایی را برای نقش های اصلی بگذارند و کدامشان را در پس زمینه قصه ها استفاده نمایند. در هر صورت سریالی تماشای خواهد شد که شخصیت های متعددی دارد و داستان های سرگرم نماینده ای روایت می نماید.
9. جامعه عدالت آمریکا (Justice Society of America)
جامعه عدالت که از اولین تیم های قهرمانی دی سی به شمار میرود تا الان چندباری در سریال های تلویزیونی ظاهر شده اند. حتی در همین سریال استارگرل از بخش های مهم داستان هستند و حضور دارند. در سریال افسانه های فردا (Legends of Tomorrow) و پیش از آن در نامال ویل هم دیده بودیمشان. جامعه عدالت آمریکا به نام اولین گروه قهرمانی جهان سینمایی دی سی شناخته می شوند، و برای همین می توان با داستان هایی از میراث و سنت در جهانی ابرقهرمان ها سراغشان رفت. علاوه بر این ، خودشان هم ماجراجویی ها و قصه های مجذوب کننده خودشان را داشته اند و روایت همه این ها در یک سریال تماشایی اتفاق هیجان انگیزی خواهد بود.
اگر بخواهند سریال جامعه عدالت آمریکا را بسازند، برترین مدلش این است که آن را به شکل یک سریال تاریخی آغاز نمایند و قهرمان های کهن را در همان زمان قدیمشان نشان دهند. یا مثلا داستان را در زمان جنگ جهانی دوم روایت نمایند و قهرمان ها را در حالی ببینیم که می خواهند با جاسوس ها مبارزه نمایند و ابرشرورها را هم از پا در بیاورند. در همین حین بخشی از کوشش آن ها صرف این می گردد که صندلی خودشان را در جهانیی تازه و دائما در حال تغییر تثبیت نمایند. چنین سریالی به خاطر تصویر بکر و کمتردیده شده ای که از ابرقهرمان ها ارائه می دهد، حسابی مجذوب کننده خواهد شد. تصور کنید با لباس هایی چشم نواز و جهانیی که رنگ وبوی گذشته دارد طرف هستیم و ابرقهرمان هایی را با ابزارآلاتی می بینیم که شبیه ابزارهای بقیه قهرمان ها نیست. قهرمان هایی زمینی و ملموس مثل وایلدکت، آورمن و اتم بدون احتیاج به جلوه های ویژه می توانند در سریال حضور پیدا نمایند تا سازنده های سریال بودجه جلوه های ویژه را صرف به تصویر کشیدن قهرمان هایی مثل هاوک من، دکتر فِیت و اسپکتر نمایند. کافی است درام های مدرن را به حس وحال دهه چهلی این ابرقهرمان ها تزریق نمایند تا با یک سریال همه چیز تمام طرف باشیم.
10. هنگ ابرقهرمان ها (Legion of Super-Heroes)
برعکس جامعه عدالت که باستانی و کهن بودند، هنگ ابرقهرمان ها متشکل از قهرمان های جوانی است که در قرن سی ویکم زندگی می نمایند. برخی از آن ها را همین الانش در سریال سوپرگرل (Supergirl) دیده ایم. ولی به جای اینکه بخواهند یک اسپین آف از سوپرگرل بسازند، ارزشش را دارد که یک سریال تمام و کمال و مخصوص هنگ ابرقهرمان ها ساخته گردد. بخشی از مجذوب کنندهیت این گروه ابرقهرمان ها از این می آید که همگی نوجوان هستند و برترین حالت ممکن هم این است که بازیگران نوجوان را برای سریال انتخاب نمایند تا تماشاگران نوجوان هم به سریال جذب شوند. وقتی گروهی مملو از قهرمان های نوجوان داشته باشید که برخی هایشان هم از سیاره های دیگر آمده اند، درام و قصه خود به خود شکل می گیرد، ولی در کنار این قضیه قرار است ماجراهای آن ها را دنبال کنیم که در یک آینده مملو از تکنولوژی های خیره نماینده، با جرم و جنایت مبارزه می نمایند.
اگر سریال هنگ ابرقهرمان ها را بسازند داستانش احتمالا در ابتدا روی سه نفری متمرکز می گردد که این گروه ابرقهرمانی را احداث می نمایند؛ یعنی سترن گرل، کازمیک بوی و لایتنینگ لد. پس از آن کم کم باقی گروه به جمع اضافه می شوند و داستان های آن ها را دنبال می کنیم. این سریالِ احتمالی با اتمسفری که آینده و تکنولوژی های مافوق تصور را نشان می دهد، لباس های رنگارنگ و تیم بازیگران متنوع می تواند تماشاگران انبوهی داشته باشد و حسابی معروف گردد.
11. جامعه مخفی ابرشرورها (Secret Society of Super-Villains)
تا اینجا به گروه های ابرقهرمانی پرداخته ایم، ولی تماشا سریالی با موضوع گروهی از ابرشرورها هم هیجان انگیز خواهد بود. به یکی از سریال های محبوبتان که درباره جنایتکاران و خلافکاران بود فکر کنید، مثلا سوپرانوز (The Sopranos) یا اوزارک (Ozark). حالا تصور کنید سریالی با همین سبک وسیاق ولی با حضور ابرشرورها بسازند.
جامعه مخفی ابرشرورها تیمی است که برای اولین بار سال 1976 رونمایی شد، در داستانی نوشته گری کان وی و پابلو مارکوس. کمیک های این گروه از ابرشرورها طی دهه 80 هم منتشر شد و از آن موقع تا کنون چندباری دوباره سراغشان رفته و داستانشان را بازتعریف نموده اند. ولی اینکه نام این گروه را چه بگذاریم یا چه کسانی بینشان باشند خیلی مهم نیست، نکته مجذوب کننده این است که گروهی از شخصیت های شرور و منفی جهانی دی سی دور هم جمع می شوند. برخلاف مثلا جوخه انتحاری که به اجبار کارهای دولت را انجام می دادند، در اینجا ابرشرورهایی را داریم که به کار همیشگی اشان یعنی جرم و جنایت مشغول هستند. روی کاغذ، پیروزیت این سریال تضمین شده به نظر می رسد و کافی است بازیگرانی درجه یک و قصه ای درگیرنماینده به معادله اضافه نمایند تا یکی از برترین سریال های ابرقهرمانی ساخته گردد و تماشاگران بی شماری را در سراسر جهان سر ذوق آورد.
منبع: Looper
منبع: دیجیکالا مگ